دکتر محمد کهندل، تحلیلگر مسائل اقتصادی: ما با آمریکا به دلایل تجربه تاریخی یکصد سال اخیر و مبانی سلطه آمریکا و عدم سلطهپذیری ما، در حوزههای مختلف در جنگ هیبریدی می باشیم. اما اجازه بدهید رفتار آتی دولت 2021 آمریکا را با توجه به شرایط فعلی حاکم بر این کشور تحلیل کنیم.
واقعیت این است که سلطه اقتصاد آمریکا برگرفته از سیستم پولی برتن ووزو سپس حاکمیت دلار در نظام پولی IMF و ایجاد دیگر سازمانهای اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و نظامی به عنوان پازلهای تکمیلی این طرح طراحی و عملیاتی شد. با از دست رفتن کارآیی برخی از آنها یا برای تکمیل و کارآمد کردن آنها برای نظام حاکم بر جهان کنوانسیونهایی یکی پس از دیگری بسیار زیرکانه در این راستا طراحی و بکار گرفته شدند.
تحقق، ماندگاری ادامه این راه نیاز به دو استراتژی سخت و نرم داشت تا در موقعیتهای مختلف از آنها بهرهبرداری شود. نظام الکترال انتخابات این کشور مدیریت تامین نیاز حاکمیت هر کدام از این دو استراتژیک را تامین میکرد. در سیاست خارجی نظام سیاسی آمریکا دموکراتها کمتر طرفدار استفاده از نیروی نظامی هستند و معتقدند امریکا باید تلاش کند از طریق دیپلماتیک و تا حد ممکن تعامل با دیگر کشورها، مدیریت مورد نظرش بر جهان را اعمال کنند. در مقابل جمهوریخواهان طرفدار افزایش بودجه نظامی کشور و طرفدار اقداماتی هستند که به بزرگ تر و قدرتمندتر شدن ارتش بیفزاید. جمهوریخواهان، بخصوص آنهایی که جزء نئومحافظه کاران هستند، معتقدند امریکا باید در عرصه خارجی سیاستهای تهاجمی ای را دنبال کند و با کشورهایی که مزاحم منافع این کشورند، به شدت برخورد کنند. آنها به طور همه جانبه و بیش از دموکراتها از اسرائیل حمایت می کنند.
آقای ترامپ از جمهوریخواهان یک تاجر است و از طریق ایجاد وحشت و بکارگیری اهرمهای میلیتاریستی درصدد تحقق اهداف خود بود، ولی شکستهای پی در پی ترامپ در سوریه، عراق، یمن و خروج از منطقه، باور شکست راهبرد جمهوریخواهان را به سیاستمداران رده اول آمریکا تحمیل کرده است. ترامپ تا پایان دوره ریاست جمهوری خود به کارآمدی راه جمهوریخواهان باور داشت و به آن عمل کرد. اوج این سیاست و نمونه بارز آن شهادت سپهبد سردار شهید حاج قاسم سلیمانی بود. ولی با عکس العمل جمهوری اسلامی ایران ناکارآمدی سیاستهای ترامپی به کاخ سفید تحمیل شد. خاطرات جان بلتون این موضوع را تایید میکند. با این تحلیل جنایت به شهادت رساندن مهندس محسن فخری زاده را نمیتواند از برنامههای جمهوریخواهان دانست. البته دمکراتها نیز در سیاستهای راهبردی خود نیر دچار بحران شدهاند. این موضوع بیان کننده وجود موج زدن خلاء راهبردی در نظام سیاسی آمریکا است. این موضوع ریشهای عمیق دارد.
با بررسی شرایط و وضعیت اقتصادی و سیاسی آمریکا در جهان در چند دهه اخیر، ملاحظه میشود که این کشور به دنبال ارائه چهره ترسناکی از خود و به تمکین درآوردن کشورها دیگر حتی شرکای تجاری خود در اروپا برای عبور از بحرانهای ساختاری که ریشه در مبانی نظام سرمایهداری دارد میباشد. این نکته کاملا هویداست که اقتصاد آمریکا و جایگاه سیاسی نظامی این کشور به صورتی است که نه توان تامین هزینههای ماندگاری خود به عنوان کدخدا را داراست و نه به عنوان گاوچران توان دوشیدن گاوهای فرضی خود را دارد، تا از این طریق چون یکصد سال گذشته هرینههای سلطه را از این طریق تامین کند. فرمول طراحی شده قوه حاکمه آمریکا کارآیی خود را از دست داده است. دموکراتهای دیپلمات به این نتیجه رسیدهاند که فعالیتهای دیپلماتیک کارآیی ندارند و جمهوریخواهان خشن به نتیجه مشابه دمکراتها نایل شدهاند که سیاستهای میلیتاریستی کارآمد نیست. دمکراتهای دیپلمات در زمان ریاست جمهوری اوباما و خانم کلینتون وزیر امور خارجه امریکا داعش را بوجود می آورند و خشنترین جنایات بشری را خلق میکنند. این یعنی عبور از راهبردهای دمکراتها در درون این حزب. این موضوع به این دلیل است که وضعیت اقتصادی و سیاسی آمریکا و جهان نمیتواند با فعالیت دیپلماتیک آمریکا به نفع این کشور تغییر جهت دهد. با روی کار آمدن آقای جو بایدن دمکرات به دلیل خلاء راهبردی و همچنین ترکیب جمهوریخواهان در سنا سیاستهای این حزب در دستور کار قرار نمیگیرد. کما اینکه سیاستهای جمهوریخواهان نیز قابلیت عملیاتی ندارد. در این میان اسرائیل در شرایط تهدید جدی قرار دارد و لابیهای صهیونیستها در آمریکا قوی هستند. اما با این حال، لابیهای صهیونیستی توان راهاندازی چنگ بر علیه جمهوری اسلامی را در زمان حاکمیت جمهوری خواهان نداشتند. در زمان دمکراتها نیز نه خود دمکراتهای به کارآمدی راهبرد سنتی خود باور دارند و نه لابی صهیونیستها اجازه ورود به راهبردهای سنتی دمکراتها را به آنها میدهند. آنچه اتفاق میافتد راهبرد نه نظامیگری و نه دیپلماتی است. بلکه ترکیبی آز انها همراه با تردید در تصمیمگیریهاست. آمریکا توان تحمیل راهبرد خود به اروپا را ندارد و این راهبرد به نفع اروپا هم نیست و آنها نیز حاضر به پذیرش آن نیستند. با این نگاه حمهوری اسلامی ایران باید برونگرایی اقتصاد خود را در کشورهای همسایه و شرکای تجاری یک دهه اخیر خود جستجو کند و با پرهیز از انتظار و امید بستن به آمریکا و اروپا، راهبردهای تجارت خارجی را تنظیم نماید. اقتصاد این کشور نیاز به ثبات تجارت خارجی دارد. با تنشهای موجود فی مابین جمهوری اسلامی ایران و غرب که تمام شدنی نیست، تلاش برای سنگین کردن وزن تجارت خارجی با اروپا و آمریکا ثبات تجارت را در پی نخواهد داشت. آنها از این موضوع به عنوان اهرمی استفاده کردهاند تا راهبردهای کشور را تغییر دهند. شهادتهای مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ بیانگر آن است که آنها به اهداف خود نمیرسند و راهبردهای جمهوری اسلامی ایران تغییر نخواهد کرد. بازارهای منطقه تشنه حضور و تعامل تجاری با اقتصاد ایران است. دقت شود اروپا خود در بحران عبور از آمریکا و گره زدن خود به شرق به سر میبرد. استعداد ایجاد سازمان تجارت خارجی منطقهای برای جمهوری اسلامی ایران وجود دارد. مسایل مربوط به تسویه مالی بین کشورهای شرکای تجاری را در این ارتباط میتوان لحاظ نمود و از این طریق عرضه و تقاضای ارز را در این کشور قابلیت مدیریت دارد و قدم موثری برای ثبات ارزی نیز از این طریق امکان پذیر است. تصمیمات مردد و اقدامات سینوسی دمکراتها صرفا ثبات تجاری و ارزی اقتصاد کشور را میتواند هدفگذاری نماید که با اتخاذ راهبرد ثبات تجاری و ارزی در کشور توان تقابل غرب با جمهوری اسلامی تضعیف و بی اثر میشود. در شرایط کنونی ایران و جهان، جمهوری اسلامی باید به فکر ایجاد سازمانهای منطقهای و حتی بین المللی و انعقاد کنوانسیونهایی با کشورهای اسلامی منطقهای و با پیوند سایر کشورها فراگیرشدن آنها را میتوان در آینده نزدیک نظاره گر شد.
در چنین شرایطی بازگشت آمریکا به برجام و سیاستهای دیپلماتیک آقای بایدن و تلاش برای تصویب بررسی مجدد طرح FATF در مجمع تشخیص مصلحت نظام در دستور کار برخی از سیاسیون قرار گرفته است. واقعیت این است که غرب به اثر گذاری تصویب طرح مذکور و برای تحت تاثیر قراردادن اقتصاد کشور از طریق تحریم اقتصادی حساب باز کرده است. این موضوع با نزدیک شدن به ایام انتخابات برای تحت تاثیر قراردادن نتایج انتخابات جمهوری اسلامی طریق شوکهای سیاسی از حساسیت منفی بیشتری برخوردار می باشد.