«نود اقتصادی»-دکتر نفیسه السادات قادری (تحلیلگر مسائل سیاسی) و دکتر یاور دشت بانی (تحلیلگر مسائل اقتصادی): سند همکاری ۲۵ ساله ایران و چین در حالی به امضاء رسیده که جزئیات مفاد آن روشن نیست. اما گویی طبق سنت همیشگی، جامعه روشنفکری ایرانی، انتقادات ؛ و در نقطه مقابل مدافعان مبارزه با غرب دفاعیه های خود را در برابر آن آغاز نموده اند.

این تقابل همواره مسائل مختلف اقتصادی، سیاسی ، اجتماعی و فرهنگی را در ایران مناقشه آمیز کرده و اجازه تحلیل علمی و منطقی به آن را فارغ از هرگونه سیاست زدگی ، گرفته است. اما در این بین به نظر میرسد علی رغم هیاهوها و تقابل دو قطبی شکل گرفته در میان تحلیل گران، سیاستمداران قدم به سوی چندجانبه نگری با توجه به تجربیات گذشته، ظرفیتها و موانع موجود کرده اند. مصداق بارز این تجربه، توافق در قالب برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) است، تجربه ای که به کلیه سطوح فردی جامعه ثابت کرد که اتکای صرف به غرب نمی تواند به تنهایی منافع ملی را تأمین نماید.

لازم به تأکید است که تفاهم میان ایران و چین در قالب یک سند راهبردی شکل گرفته و این نوع تفاهم نامه میان کشورها نه تنها طبیعی است؛ بلکه ضروری نیز هست. آنچه که می تواند شکل برد- برد، باخت-باخت یا برد- باخت این تفاهم را تعیین کند، برنامه های اجرایی در راستای تحقق اهداف سند و البته ضمائم آن خواهد بود. موضوعی که دقیقاً پاشنه آشیل ما از برجام بود. به گونه ای که  در ضمائم ، پیوست ها و پاورقی ها خود را به شکل فرار از تعهدات از سوی کشورهای غربی بروز می داد.

به عبارتی متن توافق گویای جزئیات نیست و زمانی که جزئیات مشخص نباشد قضاوت صحیح نخواهد بود. چه بسا در بند هشتم سند مذکور با هدف " نفی فشارهای خارجی "  به حمایت از اصل چند جانبه گرایی، طرفین صراحتاً متعهد به حفاظت از مفاد آن در هر گونه شرایط فشاز از سوی کشورهای ثالث شده اند.

با اینحال جمهوری اسلامی ایران می بایست با درک واقعیت های حاکم بر مناسبات میان کشورها، چین را نه به مثابه متحدی در راستای ارزشهایی چون مبارزه با غرب گرایی و مانعی در برابر بازیگران فعال منطقه ای همچون ترکیه و عربستان ببیند. کما اینکه روابط میان چین و کشورهای مزبور نیز نشان میدهد امروزه جنگ اقتصادی به جنگ بر سر ارزش ها پیشی گرفته است.


به هر سو سیاست زدگی، خودویرانگری و خودتخریبی، انتقام جویی های سیاسی و نقد بر برخی سیاست ها نباید ما را از تعیین کنندگی جایگاه چین در عرصه تجارت و مالیه بین الملل غافل نماید. امروزه سهامداران بزرگ اروپایی و آمریکایی در شرکت های چینی فعال هستند که این مسئله شاید بتواند ما را در شرایطی که به جهت تحریم های گسترده در مضیقه قرار گرفته ایم با مناسبات اقتصادی جهانی پیوندی دوباره بزند.

با توجه به حضور سهامداران اروپایی و امریکایی و اعلام بورس چین دائر بر اینکه در معاملات بورس خود به جای دلار رسما یوآن را معامله خواهد کرد  و احتمال کاهش سقوط ارزش دلار در برابر یوآن و با در نظر گرفتن نرخ ارز مؤثر، رابطه تجاری میان چین و ایران می تواند ارزش ریال را در برابر یوآن و دیگر پول های خارجی حفظ و یا حتی ارتقاء دهد.این امکان زمانی پررنگ تر جلوه می کند که بدانیم در متن سند به همکاری های بانکی با استاندارد بالا و با "استفاده از ارزهای ملی" تأکید شده است.

البته پیشتر اشاره شد که باید دید برنامه های اقدامی و اجرایی در راستای سند تفاهم (Action Plan) به چه میزان منجر به تزریق و عرضه ارز ( بخصوص یوآن ) به اقتصاد ایران خواهد شد.چرا که در یک احتمال از بازی بد و سیاسگذاری های ناکارآمد، شکل همکاری می تواند عملاً تبدیل به یک تهاتر شود.ا ین خطر زمانی نمود بیشتری خواهد کرد که به موازات کاهش ارزش پول ملی ( به عنوان یک احتمال ) بدانیم قرار است مطابق متن تفاهم نامه در یک بازه ی زمانی بلندمدت؛ ایران نفت و گاز خود را با تخفیف نزدیک به ۳۲ درصد ( به استناد مطالعات رسانه ای ) به چین بفروشد.

خلاصه بیان آنکه؛ جدای از ضرورت دوری از سیاست زدگی، خودویرانگری و خودتخریبی؛ اگر نگاه ما به چین اولاً  به عنوان کشوری باشد که بر مبنای محاسبه برابری قدرت خرید (PPP) بزرگترین اقتصاد جهان است و ثانیاً مفاد برنامه های اجرایی پیش رو به گونه ای تنظیم شود که منافع جمهوری اسلامی ایران را تأمین نموده و در نهایت درصورتی که این  تفاهم  مارا به سمت یک جانبه نگری و افتادن در دام مطامع استعمارگرایانه قدرتی دیگر نیاندازد، میتواند نشان از بلوغ سیاسی و اقتصادی ایران در مناسبات بین المللی باشد.