به گزارش «نسیم» سید حامد واحدی خزانه دار اتاق تهارن در یادداشتی در روزنامه اعتماد نوشت:

این روزها که دوران پساتحریم و اجرای بسته دوم سیاستی خروج از رکود اقتصادی را پیش روی داریم، سوالی مهم در ذهن فعالان بخش خصوصی نقش بسته است. آیا اقتصاد ایران بالاخره از رکود خارج می‌شود؟ آیا بحران‌های ما پایانی دارد؟ این پرسش‌ها بیش از آنکه آینده فعالان اقتصادی کشور را بسازد، محصول اندیشه آنها برای برنامه‌ریزی در مورد ادامه فعالیت‌شان در اقتصاد ایران است. فعالان بخش خصوصی حداقل طی ١٢ سال گذشته به دلیل تحریم‌ها، شرایط سخت و دشواری را تجربه کرده‌اند و برهمین اساس هم ابتدای‌ترین خواسته آنها رسیدن به دوران ثبات است. آنچه در اقتصاد ایران گذشته موجب شده تا فعالان اقتصادی دلزده از کسب و کار شوند.

کسانی که طی یک دهه گذشته سروکارشان با محافل بخش خصوصی ایران بوده، بارها با این دیالوگ دلسوزانه و گاهی ناامیدانه صاحبان صنایع مواجه شده‌اند که با سرخوردگی از یکدیگر سوال می‌کنند آیا در ایران می‌توان کار کرد؟ گزارش‌های بانک جهانی و صندوق بین‌المللی پول هم هیچگاه برای آنان حکم آب روی آتش را نداشته و همیشه نشانه‌های قوی از شرایط سخت کسب‌و‌کار در ایران و از آن بدتر شرایط سهل کسب‌و‌کار در کشورهایی مانند مالزی و سنگاپور ارایه داده است. درحال حاضر ایران رتبه ١١٨ را در فضای کسب و کار در میان ١٨٩ کشور جهان در اختیار دارد. بنابراین وضعیت چندان مطلوبی نداریم. رشد اقتصادی نیم درصدی، نرخ بیکاری ٢٥ درصدی برای جوانان ١٥ تا ٢٥ ساله و همچنین نرخ رشد نقدینگی ٢٣ درصدی، شاخص‌های چندان مطلوبی را برای ما نمی‌سازند و برهمین اساس آنچه ترسیم می‌کنیم، رویاهای دلچسبی نیست. در کنار اینها در نظر داشته باشید که رویه‌های قانونی راه‌اندازی کسب و کار در ایران به هشت مورد رسیده است، زمان مورد نیاز برای راه‌اندازی کسب و کار هم ١٥ روز اعلام شده است و در نهایت هزینه راه‌اندازی یک کسب و کار ساده ٧/٢درصد درآمد سرانه ملی ارزیابی شده است.

همگی اینها شاخص‌هایی ناگوار است ولی باز هم به همان سوال ابتدایی باز می‌گردیم. آیا در ایران نمی‌توان کار کرد؟ برای پاسخ به این سوال باید در لابه‌لای تاریخ، گشتی بزنیم. ١٠ سال قبل تعداد بیکاران اقتصاد آلمان به پنج میلیون نفر رسیده بود. این عدد پس از جنگ جهانی دوم و حتی فروپاشی دیوار برلین بالاترین نرخ به شمار می‌آمد. در همان زمان رسانه‌های اروپایی مانند اکونومیست برای تفسیر شرایط آلمان از صفت تحقیر‌آمیز «مرد بیمار اروپا» استفاده می‌کردند.

اکنون سال ٢٠١٥ است. تعداد بیکاران آلمان به رقمی کمتر از دو میلیون نفر رسیده و اقتصاد قاره سبز تمام امیدش را به آلمان بسته است. یونان و کشورهای همسایه هم هر اندازه از آلمان وام می‌گیرند و پس نمی‌دهند باز هم ضربه‌ای به امپراتوری قدرتمند اقتصادی قاره سبز وارد نمی‌شود. آنچه پیش‌روی ما است تجربه آلمان در نوسازی دوباره اقتصاد کشور است. اما چگونه آلمان موفق شد؟ بررسی آمارها نشان می‌دهد که در حال حاضر رتبه آلمان در فضای کسب و کار ١٥ است و شاخص زمان مورد نیاز برای راه‌اندازی کسب و کار در این کشور هم به عدد سه روز رسیده است. همه نماگرها تایید می‌کنند که آلمان به نقطه مطلوبی رسیده است. اما آغاز دوران بازگشت دوباره شکوه به اقتصاد آلمان همزمان با تغییر نگرش‌های مدیریتی در این کشور است. پیش از مرکل آنچه در آلمان رخ می‌داد، تداوم دوره رکود و بیکاری بود ولی حالا کمپانی فولکس واگن حتی با وجود رسوایی بین‌المللی تنها با اختلافی اندک به عنوان دومین کمپانی پرفروش خودروسازی دنیا طی چهار ماه گذشته بدل شده است. پاسخ به سوالی که مطرح شده در گفتار ساده و در عمل پیچیده است. آلمانی‌ها فضای کسب و کار در کشورشان را تسهیل کردند. اما پیش از آن رفتار مدیران‌شان را تغییر دادند. مدیران دولتی آلمان کارخانه فولکس واگن را به قیمت یک مارک به بخش خصوصی فروختند و امروز سود حاصل اشتغال بیش از یک میلیون نفر در این کمپانی را به حساب اقتصاد ملی‌شان زده‌اند. نگاه آنها واگذاری اقتصاد به بخش خصوصی، حمایت از کسب و کارها و از همه مهم‌تر تغییر نگرش مدیران بروکراتیک بود. مدیرانی که برای اقتصاد این کشور پنج میلیون بیکار ساخته بودند همگی رفتند و کسانی آمدند که برای آنها بیش از ٥/٣میلیون اشتغال ایجاد کردند. همگی اینها مقدمه‌ای بود برای بیان یک جمله: « ما هم می‌توانیم امیدوار باشیم.» دقیقا اقتصاد ایران هم می‌تواند به آینده امید داشته باشد. حالا که در دوران پساتحریم هستیم و عزم ملی برای مقابله با رکود ایجاد شده، باید نگاه‌مان رو به جلو باشد ولی پیش از همه اینها نیاز به تغییر نگاه داریم. آنچه در آلمان رخ داد، فرآیند اصلاح مدیریت‌ها بود. ما در ایران هم‌زمانی که قانون بهبود مستمر فضای کسب و کار را تدوین و تصویب کردیم، نور امید در دل بخش خصوصی ایجاد شد ولی حالا دو سال بعد از اجرای این قانون کجا ایستاده‌ایم؟ اقتصاد سیاهچاله ندارد. ما در عمق رکود هستیم ولی اقتصاد زبان فرمول، فکر و عملکرد است. اگر نسخه‌های موفق دیگران را تکرار کنیم بازهم به نتیجه می‌رسیم. حتی اگر نسخه‌های تدوین‌شده خودمان مانند اقتصاد مقاومتی ابلاغی مقام معظم رهبری را اجرایی کنیم، باز هم به هدف نزدیک شده‌ایم ولی پیش از همه اینها مدیرانی می‌خواهیم که نگاهی ملی برای کمک به اقتصاد داشته باشند. ما می‌توانیم امیدوار باشیم چراکه پیش از این هم بسیاری از کشورها شرایط به مراتب بدتری داشته‌اند و نتایج مطلوبی گرفتند.