اخبار آرشیوی
یک کارشناس مسائل اقتصادی در یادداشتی در پایگاه تحلیلی- تبیینی برهان، جنبش "وال استریت" را نشانهای از تزلزل در مبانی نظری نهادهای اقتصادی و حقوقی کشورهای اقتصاد آزاد توصیف کرد
گروه اقتصادی برهان/ امین عسکری؛ آنچه این روزها «وال استریت» را مرکز توجه رسانههای خبری قرار داده است بیش از آنکه ناشی از یک بحران اجتماعی کوتاه مدت و مقطعی باشد نشأت گرفته از تزلزل در مبانی نظری نهادهای اقتصادی و حقوقی در کشورهای موسوم به اقتصادهای آزاد میباشد. در واقع علاوه بر اندیشمندان سیاسی و اجتماعی، بسیاری از صاحبنظران حوزه فاینانس نیز، از سالها پیش نسبت به این موضوع هشدار داده بودند. آنها معتقد بودند آزادی بی حد و حصر اقتصادی بدون وجود نهادهای نظارتی و سنجش اعتبار کافی شرکتهای مالی، میتواند منجر به بروز فاجعه مالی و شکلگیری حبابهای قیمتی در بازارهای مالی گردد. از دیدگاه آنان آنچه اکنون در «وال استریت» میگذرد چیزی جز ترکیدن و تخلیه انفجاری این حبابها نیست.
در این سلسله نوشتارها تلاش خواهد گردید تا ماهیت شکلگیری این گونه بحرانها مورد بررسی قرار گیرد و ضمن کنکاش در ابعاد مختلف آن به بررسی عواقب ایجاد آن در اقتصادهای آزاد و نیز کشورهای در حال توسعه پرداخته شود. اگرچه در کشورهایی همچون ایران به علت ضعف سازمانهای آماری اساسا نمیتوان شاخصهای وقوع بحرانهای مالی و اقتصادی را به درستی محاسبه کرد. اما مطالعه این بحرانها آموختههای فراوانی برای ما به همراه خواهد داشت. به این منظور ابتدا کلیات و مفاهیم پایه در بحرانهای مالی و علل بروز آنها معرفی خواهد گردید و در نوشتارهای آتی به تبیین نظری بحران اخیر وال استریت و نیز درس آموختههای آن برای اقتصاد ایران پرداخته خواهد شد.
بحران مالی؛ تعریف و تاریخچه
اگر وقوع انقلاب صنعتی در اواخر قرن هجدهم را سرآغاز شکل نوین نظام اقتصاد سرمایهداری بدانیم باید اذعان داشت این نظام تاکنون بحرانهای متعدد مالی و اقتصادی را پشتسر گذاشته است. لازم به ذکر است که بعد از افول انگلستان به عنوان رهبر اقتصاد سرمایهداری در قرن نوزدهم، اکثر بحرانهای بزرگ قرن بیستم در آمریکا شکل گرفته و از آنجا به سایر کشورهای صنعتی سرایت کرده است. اقتصاددانان زیادی با استناد به وقوع دهها بحران جدی در خلال دو قرن اخیر معتقدند که بحرانهای مالی و اقتصادی از پدیدههای ذاتی در نظام اقتصاد سرمایهداری است.
اما موضوعی که تاکید بر آن در بدو امر بسیار اهمیت دارد این است که میان بحران اقتصادی که در بخش حقیقی اتفاق میافتد و نیز بحرانی که در بخش مالی به وقوع میپیوندد تفاوت وجود دارد. به عنوان مثال بحران بزرگ سال 1930 در بخش حقیقی یعنی بازار کالا اتفاق افتاد و منجر به رکود محصولات و در پی آن بیکاری گسترده گردید. اما بحران کنونی از بازارهای مالی آغاز گردیده و به تدریج آثار آن بر بخش حقیقی اقتصاد ظاهر می گردد و منجر به تعمیق رکود خواهد شد. در حالت کلی«رکود اقتصادی»[1] به وضعیتی اطلاق می گردد که سیر نزولی رشد اقتصادی برای چندین دوره سه ماهه ادامه یابد. اما بحران مالی مختص بازارهای مالی است و به تدریج دامنه آن به بازارهای کالا و خدمات کشیده می شود. در واقع بحران مالی به وضعیتی اطلاق میشود که درصد قابل توجهی از ارزش برخی داراییها بهصورت غیره منتظره از دست برود.
ناگفته نماند بسیاری از اقتصاددانان معتقدند مواردی مانند رکود 1930 نیز در پی وقوع بحرانهای مالی مانند هجوم بانکی و سقوط بازارهای سهام به وجود آمد. نمونه دیگری که آنها از آن نام می برند «بحران وامهای رهنی پرخطر»[2] و ترکیدگی حباب مسکن آمریکا در سال 2008 است که زمینههای رکود اقتصادی در آمریکا و برخی کشورهای دیگر را فراهم کرد. این گروه به تجاربی اشاره میکنند که بحرانهان مالی از بحران در شبکههای بانکی آغاز گردیده و نهایتا به رکود اقتصادی و بحران بیکاری منجر شده است. با این حال در میان اقتصاددانان گروههای دیگری هم هستند که معتقدند بحرانهای مالی، خود ناشی از رکود اقتصادی است. به هرحال آنچه که دراین مجال اهمیت دارد بررسی علل رویدادن این بحرانها است. در ادامه برخی از انواع این بحرانها معرفی خواهد شد و علل بروز آنها مورد کنکاش قرار خواهد گرفت. از جمله مهمترین مصادیق بحرانهای مالی را می توان سقوط بازار سهام، ترکیدن حبابهای مالی، بحرانهای ناشی از نرخهای ارز و ناتوانی در پرداخت بدهیهای سنگین خارجی دانست که هر یک به اجمال معرفی می گردند:
ترکیدن حبابهای بورسبازی[3]
دارایی مالی آن کالایی است که علاوه بر ارزش مصرفی که دارد می تواند جریان درآمدی نیز برای دارنده آن ایجاد نماید. به عنوان مثال مسکن علاوه بر ارزش سکونتی می تواند هم در قالب اجاره دریافتی و هم افزایش بها در طول زمان ایجاد درآمد کند و لذا دلیل اصلی نگهداری آن در نزد فرد استفاده از همین جریان درآمدی است. بنابراین هر دارایی مالی علاوه بر قیمت بازاری آن دربردارنده یک آینده انتظاری نیز هست که همان سودها و درآمدهایی است که در آینده به آن تعلق می گیرد. با این مقدمه هرگاه قیمت یک دارایی مالی از ارزش درآمدهای آتی آن دارایی تجاوز نماید می توان گفت این دارایی حبابی را تشکیل داده است. این مساله می تواند به دلایل روانی و دلایل دیگر رخ دهد. مثلا اگر اکثر معاملهگران در بازار با این انگیزه به خرید یک دارایی معین روی بیاورند که در آینده آن را به قیمت بالاتری بفروشند و در واقع قصد برخورداری از درآمدهای آتی آن را نداشته باشند و فقط در پی سود ناشی از افزایش قیمت آن در آینده باشند در این حالت می توان گفت حبابی در حال شکلگیری است. واضح است که در حالت شکل گیری حباب، همواره ریسک سقوط قیمتها وجود دارد. به این دلیل که اگر تعداد زیادی
از معاملهگران با توجه اوضاع و احوال بازار و انتظاراتشان از آینده تصمیم بگیرند دارایی مورد نظر را بفروشند قیمتها به سرعت کاهش خواهد یافت. به عنوان مواردی از این دست می توان به سقوط وال استریت[4]در سال 1929 که ناشی از ترکیدن حباب قیمت سهام در آمریکا بود و ترکیدن حباب مسکن ژاپن در دهه 1980 و نیز حباب شرکتهای تکنولوژی مانند آمازون و AOL در سالهای 2001-2000 اشاره کرد.
بحرانهای ارزی و تراز پرداختها
این نوع بحران عموما در کشورهایی رخ می دهد که به دلیل سیاستهای حمایتی و یا به منظور تثبیت فضای کسب و کار و یا به هر دلیل دیگری، نرخ ارز ثابتی را پذیرفته باشند. اکنون اگر این کشور به دلایلی از جمله نگرانی از معاملات سفتهبازی ارزش پول ملی را کاهش دهد در اصطلاح با بحران تراز پرداختها یا بحران ارزی روبرو شده است. در سالهای 1993- 1992 برخی از کشورهای عضو اتحادیه اروپا که «ساز و کار نرخ ارز اتحادیه اروپا»[5] را پذیرفته بودند مجبور شدند ارزش پول ملی خورد را کاهش دهند یا از این ساز و کار خارج شوند. همچنین می توان به بحران ارزی آسیا در سالهای 1998- 1997 و بحران مالی روسیه در سال 1998 که منجر به کاهش روبل و عدم توانایی دولت در بازپرداخت بدهیهای خارجی شد اشاره نمود.
بحرانهای بانکی
این نوع از بحرانها در شرایطی روی می دهند که به هر دلیلی سپردهگذاران در یک بانک تجاری اعتماد خود را نسبت به آن بانک از دست بدهند و در نتیجه برای خارج کردن سپردههای خود به بانک مراجعه کنند که در صورت اطلاع سایر مشتریان بانک موجب هجوم آنها نیز خواهد شد. طبیعی است که در این حالت بانک توان پاسخگویی به همه مراجعان را ندارد زیرا درصد عمدهای از این سپردهها به اعطای اعتبارات اختصاص یافته است و بخشی از آنها نیز در قالب املاک و مستغلات نگهداری میشود و لذا موجودی نقدی بانکها بسیار کمتر از حجم سپردههاست. چنین وضعیتی ممکن است به ورشکستگی بانکها منجر شود. البته در دنیای مدرن بانکها برای جلوگیری از این خطر اقدام به بیمه نمودن خود می کنند اما به دلیل هزینههای بیمه و یا اشتباه در برآورد زمان هجوم به خصوص اگر سپردهگذاران سپردههای خود را بیمه نکرده باشند با خسارات زیادی مواجه خواهند شد. تا اینجا موضوع فقط در حد یک معضل برای یک بانک است اما اگر به دلیل تعاملات مالی و بده بستان میان بانکها چنین وضعیتی از یک بانک به بانکهای دیگر سرایت کند اصطلاحا بحران سیستماتیک یا «وحشت بانکی»6]]رخ خواهد داد. مواردی نیز وجود دارد که
هجوم به بانکها گسترده نیست اما بانکها نسبت به دسترسی کافی به وجوه به شدت نگران هستند و لذا تمایل چندانی به اعطای اعتبارات نشان نمی دهند که این حالت اصطلاحا «سقوط اعتباری»[7]نامیده میشود.
هجوم بانکی به «بانک آمریکا»8]]در سال 1931، بحران تسهیلات اعتباری در دهه 1980 در آمریکا که منجر به سقوط اعتباری شد و زمینههای رکود اقتصادی آمریکا در سالهای 1991-1990 را فراهم کرد، هجوم بانکی گسترده به بانک «نورذن راک»9]] در انگلستان که در سال 2007 در جریان شکلگیری بحران مالی اخیر روی داد و ورشکستگی بانک «بئراسترنز»10]] در سال 2008 که در فرآیند بحران مالی اخیر اتفاق افتاد همه و همه مواردی از وضعیتهای فوق به شمار میرود.
پی نوشتها:
[1] Economic Depression
[2] Subprime Mortgage Crisis
[3] Speculative Bubbles
نام خیابانی در نیویورک است که به دلایل تاریخی نماد مرکز مالی نیویورک میباشد.Wall Street[4]
[5] European Exchange Rate Mechanism
[6] Banking Panic
[7] Credit Crunch
[8] Bank of United States
[9] Northern Rock
[10] Bear Sterns