یک اقتصاددان: چرا قیمت نفت به زودی گران خواهد شد؟

فرزاد هاشمی طی یادداشتی به «نسیم»، به بررسی موضوعاتی از جمله دلایل کاهش قیمت نفت در ماههای اخیر، تأثیر اقتصاد کشور بر روی رایزنیهای سیاست خارجی و مضرات وابستگی اقتصادی کشور به منابع نفتی پرداخت
سرویس اقتصادی خبرگزاری «نسیم»: در کش و قوسها و فراز و نشیبهایی که مردم با توجه به بحث مذاکرات و نامشخص نبودن نتیجه آن متحمل شدهاند به ناگاه از پاییز به یکباره قیمت نفت کاهش پیدا کرد و این کاهش قیمت بی شک همه را در حیرت فروبرد. با توجه به گذری بر تاریخ ثبت شده در رابطه با قیمت نفت این کاهش قیمت یک بار در سال 1365 و بار دیگر در سال 1377 رخ داد و هربار نیز تأثیری نامطلوب بر اقتصاد کشور داشت. فرزاد هاشمی، کارشناس مسائل اقتصادی طی یادداشتی شفاهی به بررسی موضوعات اخیر پرداخته است که متن این یادداشت در ادامه آمده است:
هرگاه قیمت نفت کاهش یافته است مسئولین به این فکر افتادند که چگونه قیمت کاهش یافته نفت را جبران کنند؛ برای جبران کاهش قیمت نفت برنامههایی را طرحریزی کردند که گاهی کوتاهمدت، میان مدت و گاهی بلندمدت بوده است تا فاصله ایجاد شده را از بین ببرند.
متاسفانه زمانی که قیمت نفت در یک بازه زمانی افزایش یافته است تمام برنامههای مسئولین نیز نقش بر آب شده است؛ در حقیقت برنامهایی برای روند و سیر تکاملی برنامه ها صورت نگرفته است؛ از این حیث می توان عنوان کرد که برنامه درست، برنامهای است که بر روی زیربناهای اقتصادی و درآمدهای مطمئنه اقتصاد کار متمرکز شود.
در حقیقت برای این که اقتصاد فراغتی داشته باشیم نیاز است که بر زیر بناهایی هم چون راه ها، مناسبات ارتباطی، خطوط اینترنت، خطوط تلفن و موبایل و... جراید قوی وجود داشته باشد و در کنار این موضوع نیز باید بر زیر ساخت های اقتصادی توجه شود. از جمله این که باید کارخانههای مختلفی که تولیدات اولیه اقتصادی ما را تامین و زیربناهای اقتصادی ما را تقویت میکنند، حمایت کنیم. به طور مثال در گذشته از فولاد اسم میبردند ولیکن امروزه اکثر کشورها کارخانه فولاد و آهن و ذوب آهن را دارند، بنابراین باید بر روی تکنولوژیهای جدید و صنایع نانو کار کرد و سرمایهگذاریها را نیز در این حوزه متمرکز کرد. البته موضوع مهم دیگر این است که فراموش نکنیم که قطعا پارامترهای سیاسی بر روی مسائل اقتصادی اثر گذار است.
در تجارت بینالملل مدلهایی را داریم که مدلهای پایه است و برای دانشجویان دوره کارشناسی بیان میشود، که در بین آنها بحث مزیت نسبی بیان میشود؛ اگر کشوری در ماشین آلات مزیت دارد و کشور دیگر در زمینه نفت مزیت دارد میتوانند معاملاتی صورت دهند که هر دو کشور سود ببرند.
واقعیت این است که این مدل ها در جهان امروز ما کاربرد دارد و مدلهایی نیست که تنها در تئوری نگارش شود منتها پیش زمینه رسیدن به یک بازی برد برد در حوزه اقتصاد صرفا و صرفا این است که پیش زمینههای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی آن را آماده سازیم؛ برای آمادهسازی پیش زمینهها باید سیاستگذاریهای کلان جامعه در حوزه های سیاسی و فرهنگی و... به شکل مطلوب باشد.
به نظر من از لحاظ زیرساختهای فرهنگی و اجتماعی مشکلی وجود ندارد و میتوان گفت کالاهایی را که مفید است و همت ایرانی پشت آن است، از سوی مردم خریداری میشود؛ به طور مثال برای خودرو سمند که به دلیل وجود خودروهای ارزان تر با همان امکانات خریدار نداشت توانستیم با مکانیزمهای خاص برای آن مشتری ایجاد کنیم.
در حوزه های سیاسی و تأثیر آن بر بحثهای اقتصادی باید توجه داشت که نه تنها نباید مذاکرات شکننده داشته باشیم بلکه این مذاکرات باید قطعی باشد تا به غیر از ریسک های معمولی که تمام کشورها با آن روبرو هستند، با ریسک نوع دوم مواجهه نشویم که بستر اقتصاد را به دلیل بن بست های سیاسی ببندیم.
به نظر من تیم دولت در حال حاضر ریل گذاری های درستی را انجام می دهد تا به مقصد برسد ولیکن در مسائل سیاسی با وجود تلاش هایی که مجموعه وزارت امور خارجه انجام می دهد، دو دلیهایی وجود دارد که مربوط به دولت فعلی و فرآیند فعلی نیست بلکه پیش زمینه های قبلی دارند. ما می خواهیم قطع رابطه سی و پنج ساله با آمریکا را در صد روز یا یک سال از بین برده و بعد هم با سرعت اقتصاد خود را فعال سازیم، باید توجه داشت اگر توافقی هم غیر شکننده و پایدار صورت گیرد، فرآیند طولانی مدت نیاز است تا اعتمادسازی برای طرفین انجام گیرد؛ لذا حتی امضاء کردن قرداد امروز به معنای این نیست که تمام مشکلات نیم قرن اخیر بین ایران و آمریکا برطرف خواهد شد.پس باید به این فکر باشیم تا از مکانیزمی استفاده کنیم که اقتصاد داخلی کشور را پربار سازد.
پربار کردن اقتصاد داخلی همت عالی و متعالی می طلبد؛ جوهره ی وجودی می طلبد که در کارآفرینان و مردم ایران وجود دارد که در جنگ و فراز و نشیب های یک قرن اخیر به اثبات رسانند.
این امر چیزی نیست که مردم ژاپن بخواهند و بتوانند و مردم ایران بخواهند ونتوانند؛ اگر ما می خواهیم و نمی توانیم، من نام سوء مدیریت در حوزه های سیاسی، اقتصادی و... را بر آن می گذارم؛ ما همت، توان، علم و... را داریم ولیکن مدیریت لازم وجود ندارد در حالیکه ادعای مدیریت وجود دارد.
ناپلئون سخن زیبایی دارد که افراد در هر حوزه ایی که کمتر در آن وارد شدند بیشتر در آن ادعا دارند و از آن صحبت می کنند؛ ما در جامعه ایی زندگی می کنیم که بیشترین کتاب هایی که در یک سال در آن منتشر می شود، کتاب هایی در خصوص مدیریت است در حالیکه در این رابطه کمترین توان مدیریتی وجود دارد و یکی از مهم ترین دلایل آن مهیا نشدن زیر ساخت های خصوصی سازی است.
زمانی می توانیم در حوزه مدیریت حرفی برای گفتن داشته باشیم که خصوصی شویم؛ اگر خصوصی سازی صورت نگیرد، مدیر دولتی تنها توان نوشتن کتاب مدیریت دارد و علم آن را در دانشگاه ها تدریس کند در حالیکه فاصله بین علم و عمل بسیار زیاد است به طوری که من به عنوان استاد مدیریت در دانشگاه بهترین سخنان را می گویم ولیکن در حوزه عمل نمی توانم کارخانه خودرو سازی را در بخش خصوصی اداره کنم.
باید قبول کرد در حوزه مدیریت ضعف های بسیاری وجود دارد؛ ما در حوزه های اجرا بسیار ضعیف عمل می کنیم دلیل واپس گرایی ما و به نتیجه مطلوب نرسیدن تصمیمات ما ضعف اجرایی است؛ اگر کسی بخواهد اجرای درستی هم داشته باشد به دلیل عدم وجود نگرش سیستماتیک مدیریتی صحیح نمیتواند کار را به جلو ببرد.
باید در انجام و اجرای استراتژی اجرایی هر دولت مسئول باشد و در پایان هر سال هم گزارش دهد که تا چه اندازه به آن استراتژی عمل شده است؛ با چنین اوضاعی تا چند سال آینده حتی نمی توانیم از ترکیه پیشی بگیریم، حتی پیشی گرفتن از عربستان دراقتصاد هم بسیار سخت است.
باید علاوه بر برنامه های کوتاه مدت، برنامه های میان و مدت و بلند مدت ودر نهایت استراتژی برنامه ها را پوشش دهیم؛ این امر با هشتاد درصد اقتصاد کشور که در دست دولت است میسر نمی شود؛ چرا باید بعد از سی و پنج سال گرفتن مالیات از برخی ادارات، ارگان ها و ... تصویب شود؟ پس چرا تا به حال این اتفاق نمیافتاد. برای کشوری که ادعا می کند در جهت خصوصی سازی قدم بر می دارد این امر بسیار زشت است و بخش عمده ی مالیات کشور که باید به خزانه دولت واریز شود و صرف رفاه مردم شود، نادیده گرفته می شود.
این امر برای من که فردی اقتصاد دان هستم قابل قبول نیست اما در این زمینه ملاحظات صورت می گیرد و با مفسدان اقتصادی برخورد لازم صورت نمی گیرد و کارهای ساده بسیار سخت پیش می رود.
اگر اقتصاد ما قوی باشد قدرت رایزنی و چانهزنی سیاسی ما قوی تر خواهد بود؛ نباید تنها به امید آزادسازی پول های بلوکه شده ایران و... فکر کرد؛ شاخصه موفقیت ما زمانی معنا خواهد یافت که صادرات ما بیش از واردات باشد و نرخ تورم ما از کشورهایی هم چون آمریکا کمتر باشد.
با رسیدن ایران به نقطه Peak oil خود و نداشتن پالایشگاه هایی که به نفت سنگین جواب نمیدهد قیمت نفت بیش از پیش برای کشورمان اهمیت مییابد
همه دوست داریم قیمت نفت افزایش یابد اما در حال حاضر واقعیت این است که قیمت نفت در حال کاهش است و در بودجه نیز گمان می کنم قیمت 72 دلار مورد نظر است.
مسلما تا زمانی که اقتصاد ما تک محصولی است و صرفا متکی به درآمدهای نفتی است، طبیعی است بخش اصلی ما بر روی قیمت نفت قرار گیرد؛ به دلیل تحریم ها هم بیشتر معطوف به قیمت نفت می شویم.
آقای هلبرت تحقیقی را در سال هزار و نهصد و هشتاد انجام داد و به این نتیجه رسید که قیمت نفت افزایش خواهد یافت و دلیل آن پایان یافتن نیمی از ذخایر نفت بود.
نیمه تمام شده ی نفت به طور طبیعی نیمه بهتر نفت بود یعنی نفتی بوده است که سنگین نبوده و املاح نداشته است، برای پالایش این نفت پالایشگاه ها با مشکل رو برو نبودند و به راحتی کار خود را انجام می دادند.در آن زمانها پیش بینی شده بود و تخمین زده شد که ایران در سال دو هزار و شش به PEAK OIL خود یعنی نیمه ذخایر نفت خود می رسد و از آن سال به بعد نیمه ایی که دارای املاح است را باید بهره برداری کند؛ این امر یک واقعیت بود و بحث علمی آن درست است؛ پالایشگاه هایی که برای نفت سبک ساخته شده است به نفت سنگین جواب نمی دهد، قیمت نفت بالا می رود و به تبع آن هزینه های پالایش نیز افزایش می یابد.
بنابراین در چنین وضعیتی طبیعی است که قیمت نفت برای ما بسیار مهم باشد چرا که برنامهریزیهای ما بر مبنای قیمت نفت است و بر اساس این برنامه ریزی ها اقتصاد کشور را ریل گذاری کنیم؛
در حال حاضر گمان می کنم قیمت نفت غیر واقعی است چرا که دلیلی ندارد وقتی نیمی از ذخایر نفتی ما تمام شده است قیمت نفت ما کاهش یابد؛ آیا ذخایر جدیدی کشف شده است؟ آیا انرژی های نویی یا اختراعات جدیدی برای جایگزینی نفت به وجود آمده است؟
در اقتصاد یکی از دلایل مذکور قیمت نفت را کاهش خواهد داد؛ اما در حال حاضر می توان گفت عمده دلیل کاهش قیمت نفت سیاسی است.
یکی از دلایل می تواند مرگ پادشاه عربستان باشد ولیکن همه دلیل این نیست؛ به نظر من این امر اهرمی برای فشار به کشورهای نفت خیز است؛ می توان گفت عمده دلیل سیاسی است چرا که دلیل اقتصادی برای کاهش نفت وجود ندارد؛ شاید باید موضع مجلس برای در نظر گرفتن تعیین قیمتی پایین تر برای نفت را از همین دیدگاه دید.
دولت کارشناسان اقتصادی خبره ایی دارد ولیکن کارشناسان اقتصادی موجود در مجلس اندک هستند؛ مجموعه کارشناسان اقتصاد در دولت بسیار است و این مجموعه قدرت تخمین زدن قیمت نفت را دارند، این مجموعه ها در بانک مرکزی، وزارت اقتصاد، وزارت بازرگانی و... وجود دارد؛ قطعا نظر دولت در این زمینه صاحب تر است چرا که کاهش نفت در مقطعی از زمان است.
من بسیار بعید می دانم تا انتهای سال میلادی قیمت نفت به این نحو باشد؛ قطعا قیمت نفت بالای صد دلار خواهد رفت چرا که هیچ گونه توجیح اقتصادی برای کاهش نفت وجود ندارد؛ اگر توجیحی وجود داشته باشد سیاسی است؛ در نهایت به علت نبود دلیل اقتصادی، بازار ناپایدار خواهد بود و قیمت فعلی قطعا همانند حباب خواهد ترکید.
نیروهای سیاسی تا این میزان نمی توانند در قیمت نفت تاثیر بلندمدت داشته باشند و در بازه دو ساله قیمت نفت را در سطح پایین نگه دارند؛ کشورهایی همانند نروژ و انگلیس فروشنده عمده نفت هم هستند پس نمی توانند و نمی خواهند ضرر بلند مدت را متحمل شوند و ترجیح می دهند منافع بلند مدت داشته باشند؛ اما باید این موضوع را مد نظر قرار داد که به دلیل شکننده بودن اقتصاد کشورهایی همچون ایران در دوره های شش ماهه می توانند ایران را به قراردادها و مسائلی که می خواهند مجاب سازند.
به نظر من قیمت نفت نمی تواند در این محدوده ایی که قرار دارد، باقی بماند چرا که قیمت نفت نه اقتصادی است و نه قابل توجیح است؛ این قیمت برای بازار دراز مدت نخواهد بود.