کد مطلب: ۲۱۵۰۱۰
لینک کوتاه کپی شد

اخبار آرشیوی

اخبار آرشیوی

مروری بر آمارهای متناقض کاخ سفید از اقتصاد آمریکا؛ آیا واقعا بیکاری کاهش یافته است!؟/ زنان به جای مردان به سر کار میروند

"هیلدا سولیس" وزیر کار آمریکا در بیانیه‏ای اعلام کرد؛ نرخ بیکاری در این کشور کاهش یافته است.در حالیکه مهم‏ترین دلیل کاهش نرخ بیکاری در آمریکا ناامیدی بسیاری مردان آمریکایی از یافتن کار و عدم مراجعه‏ی آن‏هابه مؤسسات کاریابی است. مهم‏ترین نکته در این تحلیل رفتن زنان به جای مردان برسر کار است.

گروه اقتصادی برهان/ سعید صادق‏زاده؛ گزارش ماه مارس، درباره‏ی اشتغال آمریکاییها برای شهروندان این کشور در ظاهر، بهترین خبری بود که طی چندسال اخیر میشنیدند. «هیلدا سولیس» وزیر کار امریکا در بیانیه‏ای اعلام کرد: کاهش نرخ بیکاری طی 4 ماه (دسامبر، ژانویه، فوریه و مارس) از 8/9 به 8/8 درصد رسیده و این خیره کننده‏ترین کاهش بیکاری از سال 1984(م) تا کنون است.



هفته نامه‏ی بیزینس ویک نوشت «رشد آمار شاغلان، خوشایند است، اما این ارقام و تحلیل واقعی آن‏ها، جدا از هیاهوی رسانه‏ای، دل‏خوش کننده نیست. یکی از دلایل کاهش در آمار بیکاران آن است که بسیاری از آمریکاییها به ویژه مردان از یافتن کار ناامید شده و از تلاش دست برداشته‏اند. از این‏رو، عدم مراجعه آن‏ها به مؤسسات کاریابی سبب شده تا چنین به نظر برسد که نرخ بیکاری کاهش یافته است.

بسیاری از بیکاران خانه‏نشین شده‏اند و برخی دیگر بیخانمان. خیل عظیمی از بیکاران ناامید، برای امرار معاش به خانواده و دوستان خود متکی شده‏اند.

اقتصاددانان آمریکایی نگران هستند که روند جاری بهبود اقتصاد جهانی، به عدم مشارکت مردان در بازار کار دامن بزند. سهم مردان آمریکایی 16 تا 64 سال در بازار کار در اوایل دهه‏ی 1950(م) حدود 85 درصد بود، اما امروز این رقم به کمتر از 65 درصد رسیده است.

به هنگام بروز رکود اقتصادی، این رقم کاهش یافته و هرگز به سطوح پیشین بازنمیگردد. علاوه بر این، هنگامی که در جریان بهبود اقتصادی اشتغال ایجاد میشود، سهم زنان از بازار کار افزایش یافته و مردان به پستوی خانه‏ها رانده میشوند. در خلال بحران اقتصادی جاری در آمریکا اوضاع اشغال وخیم‏تر به نظر میرسد. دیوید آوتور اقتصاددان در دانشگاه (MIT) به بیزینس ویک گفته: «از اوضاع کنونی بسیار نگرانم، غیبت مردان در بازار کار برای خود آن‏ها، خانواده‏هایشان، دولت و اقتصاد کشور بسیار بد است.»

معضل دیگر بازار کار آمریکا در حین رکود اقتصادی، بسیاری از جمعیت کار در دوره‏ی بیکاری، ضربه‏های روحی و مهارتی شدیدی میبینند. آ‏ن‏ها مهارت و اعتماد به نفس خود را از دست میدهند و حتی ارتباط خود را با دوستان و همکارانی که ممکن است زمینه‏ساز اشتغال مجدد آن‏ها شوند، از دست میدهند. گروهی از بیکاران نیز بیخانمان شده و به مواد مخدر و الکل اعتیاد پیدا میکنند.

تغییر دریافت زنان و مردان به عنوان نیروی کار آمریکا، گسل‏های اجتماعی و اقتصادی عظیمی را در زیر پوست جامعه‏ی این کشور پدید خواهد آورد و توازن میان کار، زندگی و نقش متعادل زن و مرد در بازار کار و خانواده را نیز نابود خواهد کرد.

به همین جهت، بازگشت آن‏ها به بازار کار دشوارتر میشود. جوانان انگیزه‏ی بیشتری به یافتن کار دارند، اما بازار کار آمریکا نسبت به آن‏ها بیرحم‏تر شده و در صورت سر زدن خطایی از آن‏ها فرصت دیگری برای بازگشت نمیدهد.

بحران اقتصادی آمریکا فرصت‏های دوباره را از میانسال‏ها و مسن‏ترها هم گرفته است؛ به طوری که تنها 21 درصد از افراد 55 تا 64 ساله‏ای که از 2007(م) تا 2009 (م) بیکار و آواره شدند توانسته‏اند کار تازه‏ای پیدا کنند.

نرخ بیکاری ممکن است در دوره‏های طولانی مدت تقریباً ثابت بماند و یا حتی ممکن است که در جریان بهبود شرایط اقتصادی افزایش یابد، افراد جویای کار زمانی که نتوانند به سرعت کار پیدا کنند، بلافاصله جزو بیکاران سرشماری میشوند. اما این بار، بر خلاف سالیان گذشته، بیکاران تمایلی برای جستجو در بازار کار ندارند. نیرو کار مردان -آن دسته از مردانی که دوباره شاغل شده‏اند یا در جستجوی کار هستند- به شدت کاهش یافته و آمار بیکاری مردان بیش از 11 درصد افزایش داشته است.

در چنین شرایطی که مردان از یافتن کار ناامید شده‏اند جستجوی آن‏ها در بازار کار نیز متوقف شده است. بنابراین، نام آن‏ها در فهرست جویندگان کار ثبت نشده است. از همین‏رو، نرخ بیکاری مردان در ماه مارس، 3/9 درصد عنوان شده بود.

اگر فرمول سرشماریها تغییر کند و بتوان آمار واقعی بیکاران را یافت، شمار آن‏ها بیش از آن چیزی است که در گزارش وزارت کار آمریکا آمده است. تغییر دریافت زنان و مردان به عنوان نیروی کار آمریکا، گسل‏های اجتماعی و اقتصادی عظیمی را در زیر پوست جامعه‏ی این کشور پدید خواهد آورد و توازن میان کار، زندگی و نقش متعادل زن و مرد در بازار کار و خانواده را نیز نابود خواهد کرد.*

(*) سعید صادق‏زاده، پژوهشگر

دیدگاه