مشاور وزیر اسبق جهاد کشاورزی: با اجرای طرح "نکاشت" میخواهند کشاورزان را حقوقبگیر دولت کنند

دکتر عبدالمجید شیخی در گفتگوی تفصیلی با «نسیم» اظهار کرد: اجرای این طرح به زیان کشاورزی ایران و ضد اقتصاد مقاومتی است/ امنیت غذایی کشور با اجرای طرح نکاشت با چالش مواجه میشود
گروه اقتصادی خبرگزاری نسیم- طرح نکاشت چیست؟ چه کسانی به دنبال اجرایی کردن این طرح هستند؟ این طرح توسط چه کسانی در دولت پشتیبانی میشود؟
نکاشت؛ طرحی که به بهانه نجات دریاچه ارومیه کلید خورد اما در ادامه وارد جریانات دیگری شد! اما واقعیت چیست؟ آیا این طرح در راستای مقابله با بحران کم آبی است؟ اجرای این طرح بهانه ای شد تا به سراغ دکترعبدالمجید شیخی استاد اقتصاد کشاورزی برویم. وی که دارای دارای دکترای اقتصاد از دانشگاه علامه است و مدتی هم مشاور وزیر جهاد کشاورزی در دولت نهم بوده در گفتگوی تفصیلی با نسیم معتقد است اجرای طرح نکاشت برای کشاورز ایرانی سم است و میتواند امنیت اقتصادی کشور را با چالش مواجه کند. گفتگوی 2 ساعته نسیم را با دکتر عبدالمجید شیخی یکی از جدی ترین منتقدین طرح نکاشت را بخوانید.
آقای دکتر! طرح نکاشت چیست؟ لطفا نظرتان را درباره این طرح بفرمایید و بگویید آیا اجرای این طرح میتواند برای جامعه کشاورزی ایران مفید باشد؟
به عقیده من طرح نکاشت نمی تواند نیازهای کشور را در حوزه آب تامین کند و مشکلات فراوانی را برای بخش کشاورزی و تولید محصولات غذایی ایجاد می کند. متاسفانه مسئولین کشور به جای این که به دنبال پیشیگری از بازدهی پایین نهاده های تولید محصولات کشاورزی مانند آب باشند به دنبال مسّکن هایی از قبیل طرح نکاشت هستند. این طرح برای نجات دریاچه ارومیه و یا زاینده رود نمی تواند کارساز باشد و ممکن است به جای حل مشکل آن ها به بخش های دیگر آسیب وارد کند. این تصمیمات انفعالی و تأخیری و تن دادن به قهر طبیعت است و ناشی از غفلت از امر تسخیر طبیعت توسط کلام الهی و معلول بیبرنامگی در این بخش است. ازیک سو این تصمیم ناشی از مدیریتهای گسسته، غیرتخصصی، غیردلسوزانه، بیبرنامه و یا فقدان الگوی کشت است و یا ناشی از غفلت از تنظیم بازار و یکپارچه کردن مدیریت از مرحلهی تولید نهادهها تا توزیع و مصرف محصولات نهایی است،ناشی از بیبرنامگی در واردات و عدم تقیّد به یک جدول زمانی توزیع در کنار توزیع محصولات داخلی و یا از بایگانی شدن بسیاری از طرحهای تحقیقاتی که وارد نظام تولید نمیشوند.ناشی از ترویجی که حذف شد و یا از خیانتی بزرگ که یک خادم بزرگ و یک نهاد مقدس به نام جهاد سازندگی را، که یادگار حضرت امام خمینی (ره) بود،وکارش برنامه ریزی منطقه ای و پر کردن چاله های عدم تعادل منطقه ای بود از صحنه و عرصهی روزگار حذف کردند. اخیرا معاون اول رئیس جمهور در محفل مربوط به توسعه روستایی در سالن اجلاس سران نیز در این خصوص اظهار کردند که حذف جهاد سازندگی که در جهت محرومیت زدایی در روستاها عمل می کرد بسیار کار اشتباهی بود.ولی حاضر نبود اعتراف کند که تیم و رفقای خودش در دولت هفتم و هشتم و مجلس ششم چنین خیانتی را مرتکب شدند. طرح نکاشت کمترین عارضه عدم توجه به توسعه روستایی، برنامه ریزی منطقه ای، الگوی کشت، بهینه سازی بهره وری آب، استفاده از روش های آب اندوز مانند آبخوان داری و آبخیز داری توسط نهاد مقدس جهاد سازندگی و مکان یابی فعالیتها و آمایش سرزمین است.
آقای شیخی عده ای دیگر که حامی این طرح هستند، بحث تنفس زمین را مطرح می کنند، نظر شما در این خصوص چیست؟
این مسئله توجیه مناسبی به حساب نمی آید، زیرا خداوند تناسب زیبایی را برای تنفس زمین بنا کرده است.استقرار یک دوره کشت هماهنگ با دوره بارش یکی از روموزش تنفس زمین است. استقرار دو دوره مکمل مانند گندم و ذرت نیز سبب تقویت متقابل زمین برای دو کشت می شود و به بقای حاصلخیزی زمین های کشاورزی کمک می کنند.فاصله بین دو کشت و آیش نیاز تنفس زمین را تامین می کند.
آیا تاکنون برنامه مشابهی در جهت عدم کاشت در کشوری پیاده شده است؟
نمونه این چنینی اجرای طرح نکاشت را درجهت چنین هدفی در هیچ جای دنیا سراغ نداریم. نتیجه چنین طرحی دارای عوارض اجتماعی اقتصادی چون حقوق بگیر کردن کشاورزان است که این مسئله هم در کشور ما بسیار مضر است.تنها در کشور آمریکا چنین عملی به نیت کاهش تولید در مواقع وجود مازاد عرضه و حفظ قیمت های هدف صورت گرفته است واین مسئله برای این کشور بزعم خودشان توجیه مناسبی داشته زیرا برای تنظیم بازارهای جهانی صورت می گیرد و ناشی از روحیه زیاده طلبی و استکباری آنها است.اما در کشورما کشاورزان برای تامین نیار داخل دچار مشکل هستند.آمریکایی ها گاهی مازاد محصول خود را در دریا نیز ریخته اند تا قیمت های جهانی تنزل نکنند آیا این با سنت الهی و روحیه ایثار و انفاق که ما اعتقاد داریم جور در می آید. مسلماً جواب منفی است.
در خصوص پرمصرف بودن آب کشاورزی در کشور چه نظری دارید؟
طبق آمارراندمان کشاورزی در کشور حدود 39 درصد است و بهره وری کامل در این بخش انجام نمی شود. اما دلیل اصلی این مسئله مکانیزه نکردن آبیاری زمین های کشاورزی،عدم استفاده از روش های بومی قدیمی آب اندوز مثل آبیاری کوزه ای ودر عوض استفاده از آبیاری با روش سنتی غرقابی است در سیاست های کلی کشور به جای حمایت از بخش های آبحیز داری و یا آب خوان داری، مهار سیلاب،ترمیم و تکمیل شبکه های آبیاری در جلوی سد ها و استفاده صحیح از آن ها بحث طرح نکاشت مطرح می شود که این مسئله به ضرر کشاورزی کشور است. حتی می توان به طرح انتقال آب فکر کرد.
در خصوص طرح انتقال آب استدلال مخالفین پرهزینه بودن آن است.
متاسفانه مانند بسیاری از یک جانبه نگری ها تنها هزینه های عمرانی احداث آن هم فقط در زمان ساخت درنظر گرفته می شود و در مقابل به منافع توجه نمی شود. لازمه هر ارزیابی توجه به مجموع هزینه های احداث وبهره برداری و منافع در طول عمر پروژه است.در حالی که با هزینه های عمرانی می توان سوددهی در بخش کشاورزی را درآبیاری نوین افزایش دهیم. ما این امکان را داریم که روش های متنوعی استفاده کنیم مثلاً آبیاری کوزه ای ریشه ای چند هزار ساله در کشور ما دارد. حتی با وجود اختلاف سطح و ارتفاعات و عدم امکان تسطیح زمین براحتی می توان از اختلاف ارتفاع بصورت ثقلی و قطره ای وبا کمترین هزینه حتی می توان زمین های غیر مسطح را آبیاری کرد و هزینه های تسطیح را حداقل نمود ویا مانند کشورهایی چون چین وژاپن کمبود زمین را با کرت بندی پلکانی بر طرف نمود که در این صورت هزینه استهلاک خاک نیز به حداقل ممکن کاهش می یابد. دولت نباید به بهانه کاهش تصدی گری ورود خود را به این حوزه ها منع کند این ورود برای گسترش زیرساخت ها است نه تصدی گری لااقل از کشورهای صنعتی یاد بگیرد که دیگر راهی نمانده که از آن برای حمایت بخش کشاورزی استفاده نکرده باشند. دولت ما چون به این بهانه راه را بر خود سد کرده زیربنا را رها کرده اکنون چاره ضعف این زیربنا را حذف صورت مسئله می بیند.در واقع خود پیاز خرد می کند و خودش گریه می کند. دست خود را بسته تا مرض کم آبی شایع شده حال با ریاضت و گرسنگی دادن به جامعه می خواهد تشنگی را برطرف کند.250 میلیارد تومان هزینه اولیه است حتماً با چند برابر بعداً باید با واردات محصولات کمبود تولید را جبران کند و همین هزینه را نیز باید جامعه صرف عوارض ثانوی و حذف مشاغل غیر مستقیم و عوارض اجتماعی نماید. دقت شود اگر همین پول به نصب اجباری تاسیسات آبیاری جدید تخصیص یابد 60 درصد بصورت مستقیم برداشت آب از منابع کاهش می یابد و 10 تا20 درصد بطور غیر مستقیم نرخ تبخیر کاهش می باید و در عوض بهره وری تولید افزایش می یابد حتی بیش از دوبرابر محصول بدست می آید. با کدام ارزیابی اینان دارند به این عمل غلط دست می زنند؟
برخی از کارشناسان معتقدند اجرای طرحی مانند نکاشت به امنیت غذایی کشور هم آسیب می رساند؟ آیا شما هم موافق این نظر هستید؟
البته این عمل سرآغاز یک جریان براندازی است که چند ماه است رسانه های بیگانه نیزشروع کرده اند. یک سنت سیئه و مخالفت علنی با اقتصاد مقاومتی و خودکفایی است. و امنیت غذایی را خدشه دار می کند. راه حل کم آبی را باید از کشاورزان کشور در طول قرون گذشته یاد گرفت. قنات ها یک نمونه بارز از این مبارزه با کم آبی است.
در خصوص اشتغال در حوزه کشاورزی چه نظری دارید. گفته می شود که 27 درصد از مردم کشاورز هستند در حالی که برخی معتقدند اگر جمعیت شهرهای زیر 60000 نفر حساب شود این مقدار تا حدود 60 درصد افزایش پیدا می کند.؟
به دلیل سنتی بودن بخش اعظم بخش کشاورزی این بخش در همه عرصه های حسابهای ملی دچار کم شماری است. در یک کار تحقیقاتی ما ثابت نموده ایم که ارزش افزوده بخش کشاورزی بیش از 55 درصد تولید ناخالص ملی است.این در حالی است که در حسابهای ملی سهم بخش کشاورزی 15 درصد ذکر می شود. بسیاری از فعالیت ها ی کشاورزی خود مصرفی است.یا بازاری برای احتساب آنها وجودندارد ویا در آمار نمی آیند و یا در روش های حسابداری بانک مرکزی و مرکز آمار جای ندارند. بسیاری از کشاورزان ساکن شهرها هستند زیرا امکانات زندگی در مناطق روستایی و صحرا که شغل آنها واقع شده وجود ندارد. اکنون آمارگیران مرکز آمار به ساکنین شهرها نیز جهت آمار برداری سرشماری کشاورزی نیز مراجعه می کنند.
عده ای دیگر معتقدند که با مهاجرت کشاورزان به شهرها مقدار کشاورزان رو به کاهش است.
چرا چنین حرفی از جانب این دلسوزان در زمان حذف جهاد سازندگی زده نشد،که نرخ مهاجرت را در بسیاری از نقاط روستایی معکوس کرد؟ بهانه مهاجرت به شهر دو چیز است. یکی شغل و دیگری مسکن. اگر این حلقه در مناطق روستایی تکمیل شود دلیلی علمی و عملی برای مهاجرت پیش نمی آید مگر بهانه ها و دلایل خاص.بعلاوه اگر از قالب برداشت سنتی راجع به مشاغل کشاورزی خارج شویم اصل مزیت و مکان یابی اقتصادی فعالیت ها اقتضاء می کند که مشاغل تبدیلی و تکمیلی در کنار مواد اولیه جایابی شوند. و یا محل استقرار تشکل های تعاونی و تولیدی حتی با بهره مندی ازصنایع با فناوری بالا(های تک) دلیلی ندارد که در اطراف شهرها و یا با اشتغال شهریها فقط بنا شوند.هنوز برخی تصورشان از تعاونی تولیدی تعاونی های سنتی با تولید محصولات سنتی است. این مشکل بزرگ ریشه در سوء برداشت متولیان بخش کشاورزی،صنعت و تعاون دارد.
یکی از غفلت های بزرگ دولت در مسئله طرح نکاشت و یا مثلاً طرح پیشنهادی انتقال پایتخت و بسیاری از معضلات که من بعد با آنها روبرو خواهیم شد و یا شده ایم غفلت از توسعه روستایی است اگر طبق الگوی دو دهه اول نهادهایی چون نهاد مقدس جهاد سازندگی وظیفه برنامه ریزی منطقه ای آنها حفظ می شد و اگر برنامه توسعه روستایی یک وظیفه قاطع در برنامه ها برای تعادل بخشی منطقه ای حفظ می شد وزن پدیده ازدحام به مرز بحران در امثال شهر تهران به این سنگینی نمی رسید. توسعه روستایی یک برنامه تمام شمول راهبردی است. زیرا این توسعه بر اساس تعلق به زمین امکان مهاجرت به مناطق طعمه انداخته ای مثل تهران را منتفی می کند. با تعریف پروژه ها بر اساس اصول مکان یابی چون کمینه سازی مجموع هزینه های ساخت ،ترابری ورودی و خروجی وبهره برداری بسیاری از صنایع حتی صنایع سنگین و با فناوری بالا در اولویت ساخت در مناطق روستایی می افتند. جلب چند پروژه تسلسل تجمیع پول و انتفاع و جمعیت را در پی دارد و قطب جمعیتی جدیدی ایجاد می شود که مانند یک قمر مدّ بزرگی برای جلب جمعیت مازاد مناطق پر ازدحام می شود.همین غفلت سبب می شود تا بفکر خلق آب با انتقال آب به مناطق کم جمعیت ولی مستعد نیافتاده ایم. غفلت از اصل مسلم قرآن است. وجعلنا من الماء کل شیٍ حیٌ -حیات تابعی از خلق آب است. تمدن ها همه در کنار نهرها بوجود آمده اند. اگر به مهار آب های فصلی در مناطق خشک توجه و سرمایه گذاری شود با خود زنجیره حیات انسانی و فعالیتهای اقتصادی را به دنبال خواهند داشت. قطب سازی جمعیتی مانع قطور شدن قطب های جمعیتی حبابی مثل تهران می شوند.به عنوان نمونه می توان به آثار آمایشی طرح آبخوان داری گریبایگان منطقه فسا در استان فارس اشاره نمود که یکی از پروژه های قطب ساز«فعالیت اقتصادی و جمعیت» جهاد سازندگی در دو دهه پیش است.این غفلت ها مار به مصیبتی بنام «طرح نکاشت» می اندازد و دولت را اکنون دچار «چه کنم»؟ «چه کنم»؟ انداخته است.زیرا به مصداق شعر معروف راجع به مورچه آن همسایه مورچه به فکر اندوخته زمستان خود نیافتاده بود.
این غفلت هاست که برنامه انتقال آب را مانند نفت و گاز برای متولی موجه نمی سازد.اگر این پولهایی که این چنین بی مطالعه برای نکاشت خرج می شود به مرور صرف مهار آبهای سیلابی ،تزریق آب به لایه های تحت الارضی با روشهای آبخیزداری و آبخوانداری و انتقال آب (همانند طرح انتقال آب با قنات در سنت دیرینه ما ایرانیان) از یک طرف واز طرف دیگرتجهیز اراضی ولو به اجبار به روش های نوین در مزارع هزینه می شد نه آبهای مازاد شمال و جنوب هدر می رفتند و نه علاوه بر هدر روی هزینه های سیل و خسارت بر ما تحمیل می کردند.ولذا مثلاً در شمال کشور نه مازاد آب مشکل ایجاد نمی کرد و درورای البرزهم کم آبی مصیبت ایجاد نمی کرد. و در عوض در این دو دهه دولت را به این اشتباه بزرگ نمی انداخت که برای تامین شغل جمعیت جوان در شمال طرحهای آلوده سازی مثل خودرو وفولاد وامثالهم پیاده کند که هم آب و خاک آنجا را آلوده کند و هم کاربری اراضی را تا ابد خراب کند و کشور را از بهشت دنیایی بی بدیل و منطقه بی نظیر کشت و کشاورزی محروم سازد.زیرا با انتقال آب مازاد در زیر رشته کوه البرز می توانست جمعیت مازاد را در سرزمین های بکری مانن استان سمنان جلب و در عوض مجال بی نظیری برای کشاورزی در شمال ایجاد نماید.اکنون عدم توجه به نظام کشت در شمال بخصوص تغییر کاربری و ویلا سازی و یا استفاده از سموم و آفت کشها و کود شیمیایی و دفع زباله بر این غفلت ها افزون شده و روزبروز این هزینه ابدی و جبران ناپذیر سنگین تر می شود. غفلت دیگر برنامه ریزی منطقه ای در کنار برنامه ریزی بخشی است. اولین علت غفلت از بخش مکمل برنامه ریزی منطقه ای برای توسعه و پیشرفت کلیه مناطق در درون برنامه ریزی بخشی است.اگر این نصفه سیب به برنامه ملحق نشود به مصداق مثل« تا ثریا می رود دیوار کج» همچنان نیروی طبیعی سود طلبی عناصر بازار راه خود را طی می کنند و به مصداق مثل این دغل دوستان که می بینی مگسانند گرد شیرینی! بر اساس دور باطل تمرکز جمعیت هرجا پول سرازیر شود جمعیت جمع می شود و هر جا جمعیت جمع شود مجدداً پول سرازیر و خرج می شود و همینطور این دور و تسلسل ادامه پیدا می کند. شرط این عمل اتخاذ یک الگو و مداخله با برنامه و بر اساس الگوی یک دولت مسئول و آگاه به مبانی عدل در اقتصاد اسلامی است.اگر تعادل بخشی منطقه ای درکار باشد آب نیز مقیّد به یک جدول تراز منطقه ای خواهد شد.لذا انتقال آب نیز اقتصادی خواهد شد.
باز ناچارم مطلب را کاملتر کنم تا دین بنده بهتر ادا شود. لذا به چند غفلت بزرگ درباره عدم توزیع عادلانه جمعیت دیگر اشاره می کنم. معضل دیگر غفلت از پیاده سازی طرح آمایش سرزمین است. متاسفانه طرح های تدوین شده قبلی آمایش سرزمین بیشتر نوعی الگو پذیری از امثال کشور فرانسه بوده اند و کمتر تحت تاثیر آموزه های اصیل و عقلانی و حیانی اسلامی بوده اند. لذا بجای تعمیم و پیاده سازی علم بیشتر الگوی وارداتی را سعی بر تزریق داشتند. با این حال هرگز پیاده نشده اند. چرا دولت این طرح را پیاده نمی کند تا دچار این تبعات عدم تعادل در توزیع منطقه ای آب نشود؟مجلس باید بجای ورود به طرح نکاشت دولت را مکلف به تهیه طرح آمایش با رویکرد الگوی اسلامی و ایرانی پیشرفت نمی کند؟
مشکل دیگر غفلت از خلق تشکلهای شغلی است مسلماً توزیع متناسب جمعیت می تواند مشکل تصاعدی مصرف آب در نقاط بیش از متراکم را بر طرف کند. با تداوم بطئی چرخه ایجاد شغل جهشی برای پاره شده مدار باطل دورهای کمبود سرمایه، کمبود دانش فنی ودور باطل حاکمیت بخش دلالی و بازرگانی بر اقتصاد بوجود نمی آید. اگر نیرویی فراتر از نیروهای بازار این حرکت را بر مدار تزریق نکند این مدار بسط پیدا نمی کند. ایجاد تشکل با قالب تعاونی ها، در مناطق محروم، در مناطق روستایی بخصوص با تعلق به زمین،با تکمیل حلقه مسکن برای سکونت می تواند قطب جدید در مناطق بکر ایجاد و رقیبی بزرگ برای جلب مازاد جمعیت دارای ازدحام شود. لذا سکونت گاههای غیر رسمی شهری که در برنامه چهارم هدف گذاری شده بود تنها با این شیوه برچیده می شود. باصطلاح باید طعمه در مناطق بکر و دام در آنجا پهن شود تا از ازدحام شهری شهرهای بزرگ رها شویم.باز در این صورت می توان در تعریف مشاغل جدید کمینه سازی مصرف آب را بخوبی و با برنامه ریزی قبلی هدفگذاری نمود.
غفلت دیگر از طرح های مسکن سازی وشهرسازی در مناطق روستایی و محروم است- این طرح می توانست با قطب سازی تجمع جمعیتی وزنه و مغناطیس بزرگی برای جلب جمعیت در مناطق برنامه ریزی شده باشد.همانطور که در بالا نیز اشاره گردید.اصولاً مهاجرین شهرهای بزرگ به دو دلیل جمع می شوند یکی شغل و دیگری مسکن لذا مشاهده می شود بسیاری روز در تهران کار می کنند وشب به اطراف کرج بر می گردند.زیرا مسکن آنها در کرج است و تعلقی جز شغل به تهران ندارند. ویا برعکس. پس اگر مسکن در جایی دیگر باشد ازدحام کمتر می شود.بسیاری از مشاغل تعلق زمین ندارند مثلاً بسیاری ازفروشندگان خرد تابع حجم تقاضای خرده فروشی هستند ولذا اگر مسکنی در تهران نداشته باشند و در جای دیگری مثلاً به آنها مسکن داده شود به آنجا منتقل می شوند. حال اگر ایجاد شغل و مسکن توام باشد و دولت نیزدر خدمات اجتماعی در آنجا سرمایه گذاری کند قطب جدید جمعیتی مانند شهر جدید مهاجران در اطراف شهر بزرگ صنعتی اراک بوجود می آید و بخشی از ازدحام شهر اراک را حل می کند.بنابراین امثال طرح مسکن مهراگر خوب اجرا شود ابزار مهمی برای سیاست گذاری آمایشی جمعیت،فضا و فعالیت به شمار می رفت. غفلت از مناطق محروم مشکل بسیار بزرگ دیگر ما است. توجه به مناطق محروم همانند توسعه روستایی ابزار بسیار بزرگ سیاست گذاری آمایش سرزمین و تعادل بخشی در استقرار سه گانه جمعیت،فضا و فعالیت است.تجربه عملکرد جهاد سازندگی نمونه بسیار موفقی از این الگو بود. علت دیگر فقدان طرحهای جامع است- تعریف یک سلسله پروژه در قالب یک طرح با مشارکت دولت و بخش خصوصی می تواند قطب جدیدی از فعالیت وجمعیت در منطقه جدیدی بوجود بیاورد.